این چراغ شکسته را بیشتر بشکن
این نور مرده تو را به انتها نمی برد
پیش از گذشتن از روخانه
در میان همه تیزابها بگذر
با لباس خیس
ستاره ها در دهانت ریخته میشوند
در جزایر فارو
در  آخرین مرز سولبارد
درختان میوه های خود را میخورند
نه هیچ برفی سر میخورد و نه گوزنی میخواند
چراغ شکسته تو در دستانت بخار می شود
با شاخهای گوزن؛ ترانه هزار ساله بخوان
در آخرین پهنای دشت خدا را خواهی دید
بدون هیچ کتابی 
دمنوش خود را می نوشد
چراغهای فرسوده تو را رها نمی کنند
مانند زنی که چشمانش را میخورد
و به سان اسبی که سر خود را می برد
هیچ و کوچکتر
میان دشتی بر سم آهویی
زنگ کلیسا سقوط می کند 
و تو بهتر می دانی در پس این سقوط
کشیشان سالها در شکم مار زندگی کرده اند
بازهم این چراغ فرسوده را بشکن
خورشید را گاوی بلعید
در انتهای این دشت
هیچ کس عبور نمی کند
در آخرین درخت 
خداوند توبره اش را رها می کند
شب فرا خواهد رسید 
چراغهای فرسوده را بشکن
Dr. Toranj



تاريخ : چهارشنبه یازدهم دی ۱۳۹۸ | 23:59 | نویسنده : دکتر حسنعلی(بهرام) ترنج |