کروکودیلهایی سبز در آبهایی سیاه کباب میشوند
زمان شبیه کلنگی است بی دسته
و‌ پرواز بلند خرچنگها
در اویل ماه می
در آسمان سرخ سرخ قفقاز
پاره تر از کفشهای افلاطون
خرمگسی از هند متواری میشود
شالیزارهای بی نهایتی در راه
و عبور از آخرین بوته علفی مقدس
رهنمون دیار سرنگونی ها
کشیشی کفشهایش را به صلیب می کشد
زمین شبیه سر سگی مرده
کرمهایش در رداهای خاکستری سفید
بر گردنه های تاریخ حمله ور میشوند
داستان بلند اواخر تیرماه
برابر چشمان گربه شکست می خورد
ریلهایی که از تونل‌های ابریشم می گذرند
در آخرین طویله گاوان سرد
زمستان کشته میشود
در کنار دریاچه های مخملی
صورت کفتاری در خاک می پیچد
و عروسکی مهربان در آستان نرسیدن دریاچه
بال کبوتران را در آسمان پخش می کنم
در پشته ای از گفتارهای خاموش
مسیح از کنارم رد میشود
با همان سیگاری به خاموشی ابدیت
و جنگلی که سالهاست بر گرگان شورش می کند
ناخدایی با لباسی به رنگ اقیانوس آرام
دم خری را بر کله رئیس جمهور صربستان می کوبد
زمین در رقابتی با کفشهای پاره کودکان اوگاندا
بلغارستان را به تاراج می کشد
میان همهمه های پوچ‌ و تهی
چای سبز را در کنار داریوش اول به سر کشیدم
همه چیز در غباری فرو می رود

و داستان ذرت فروشان فلوریدا
در سواحل نورماندی رشد می کند
جهان ساکت و خالی تر از کفش سموری است

سی ام دیماه ۱۴۰۳



تاريخ : دوشنبه یکم بهمن ۱۴۰۳ | 0:53 | نویسنده : دکتر حسنعلی(بهرام) ترنج |