در کوهستانی خارج تر از نقشه زمین
میان بالاترین معبدی خاکستری
سنگهای سرخی از آسمان بالا می روند
و آبشاری از اشکهای سیاه
شب‌هایی زرد که از میان چشمان زنی رد می شود
رویایی از درختان خمیده
جنگلی وارونه
ذهنی بیمار در دهان کلاغی می پوسد
کوچک و ضعیف در گلوی راه شیری
خم و راست می شود
و سرش از میان خاکی می پلکد
در اواخر ۴۱۱
خری لگد سوم را انداخت
چشمان گاوی درختان انجیر را می خورد
سیخی بر مکعبی پیروز میشود
در مثلث فیثاغورث
در انتهای بیل بلند نمرود
دم کفتاری از تنگه بسفر و داردانل می گذرد
در اوایل تیرماه خرمگسها غلت می زنند
پیرمردی از نردبانی سرش را فریب می دهد
رودخانه های وحشی واژگون می‌شود
خیابانها در آشفتگی ماری فرسوده
مغز سگهای آلوده می ترکند
در برکه های بزرگ رقصهای شقایقهای نارنجی
پروانه هایی رنگین بین دو دریا حمله ور می شوند
کروکودیل‌هایی با شکم‌های پاره سرب می خورند
جهان مجذوب چشمان سیاهی است
از دریچه نور دودکش
دانش آموزی در آسمانی رقیق
معشوقه های کنار درخت
آبی تر از روزهای نگون بختی
شبدرها در آسفالتها رشد می کنند
من در کنار رودخانه سبز و سرخ عمیق
با شاپور ساسانی قهوه می خوریم
در اوایل بهار
کودکانی از جنس دانه های انار
فلزهای داغ را بخار می کنند
شب در کلاه مردی فقیر زندانی میشود
تابستانی نمی آید و در اوایل تیر
دندان شیطان ذوب می شود
در بین دو درخت بلند
جغدها و کلاغها
در رنگ شب بخار خواهند شد
و بهار نمی رود تابستان در تیر می میرد
نوری از دودکش هیزم‌ها را آتش می زند



تاريخ : سه شنبه نهم بهمن ۱۴۰۳ | 10:2 | نویسنده : دکتر حسنعلی(بهرام) ترنج |